عطر مدینه - یاسر مسافر
عطر مدینه
شاعر : یاسر مسافر
قاسم است اینکه چنین دست به شمشیر شده
نوجوانی كه به عشق تو حسین پیر شده
پر پرواز گشوده به دلش تاب نبود
حرفش این بود : عمو ! رفتن من دیر شده
زده زانوی غم و غصه و محنت به بغل
نگران بود چرا این همه تاخیر شده
از زمانی که اذان گوی حرم پر زد و رفت
اشک حسرت ز سر و روش سرازیر شده
مدد نامه ی بابا ز عمو اذن گرفت
همچو شیری که رها از غل و زنجیر شده
كمتر از ساعتی بر او چه گذشته است خدا
كه قد و قامت او دستخوش تغییر شده
سنگ باران شد و زیر سم مركبها رفت
پیش گوییّ عمو بود كه تعبیر شده
می وزد بوی گلاب تن تو در صحرا
به گمان عطر مدینه است كه تكثیر شده
شاعر : یاسر مسافر
قاسم است اینکه چنین دست به شمشیر شده
نوجوانی كه به عشق تو حسین پیر شده
پر پرواز گشوده به دلش تاب نبود
حرفش این بود : عمو ! رفتن من دیر شده
زده زانوی غم و غصه و محنت به بغل
نگران بود چرا این همه تاخیر شده
از زمانی که اذان گوی حرم پر زد و رفت
اشک حسرت ز سر و روش سرازیر شده
مدد نامه ی بابا ز عمو اذن گرفت
همچو شیری که رها از غل و زنجیر شده
كمتر از ساعتی بر او چه گذشته است خدا
كه قد و قامت او دستخوش تغییر شده
سنگ باران شد و زیر سم مركبها رفت
پیش گوییّ عمو بود كه تعبیر شده
می وزد بوی گلاب تن تو در صحرا
به گمان عطر مدینه است كه تكثیر شده