مطالب ناب
تکنینک های زندگی

ads ads ads

موزیک من




موزیک پلیر

خانوم خشگله …

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ 
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ 
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟ 
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! 
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد 
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. 
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت... 
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....! 
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند... 
دردش گفتنی نبود....!!!! 
رفت و از روی آویز چـــادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن... 
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد... 
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!! 
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد... 
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! 
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد! 
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود! 
یک لحظه به خود آمد... 
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!

چهار اصل در زندگی

این چهار اصل توی زندگی خیلی مهم هستند :

الماس از تراش و انسان از تلاش می درخشد

صادق باش هنگامی که فقیری

ساده باش وقتی که ثروتمندی

مودب باش وقتی که قدرتمندی

و سکوت کن هنگامی که عصبانی هستی

خداوندا...

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮ ...
ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ
ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﺎﮐﯿﻢ ﺭﺍ.
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺑﺒﺨﺶ ...
ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺻﺒﺮ
ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ....
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩﻡ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ
ﮐه ﺍﻭﻟﯽ ﭘﺎﮐﯽ ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ
ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﺍ .....

ﺍﻓﺮﯾﺪﮔﺎﺭﺍ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﻢ ....

محبت

لقمان حکیم گفت:

من سیصد سال با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛
که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست !
کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛
"مقدار دارو را افزایش بده !! "
ِ
جواب سلام را باسلام بده،
- جواب تشکر را با تواضع ،
-جواب کینه را با گذشت ،
-جواب بی مهری را با محبت
-جواب دروغ را با راستی ،
-جواب دشمنی را با دوستی،
-جواب خشم را به صبوری ،
جواب سرد را به گرمی ،
-جواب نامردی را با مردانگی ،
-جواب پشت کار را با تشویق ،
-جواب بی ادب را با سکوت ،
-جواب نگاه مهربان را با لبخند ،
-جواب لبخند را با خنده ،
-جواب دل مرده را با امید ،
-جواب منتظر را با نوید،
جواب گناه را با بخشش ،
هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار ، مطمئن باش هر جوابی بدهی،
یک روزی ، یک جوری ، یک جایی به تو باز گردد..

محبت

عارفی را گفتند: از که آموختی محبت را ؟!

گفت: از درخت شکوفه

پرسیدند: چگونه؟!

گفت:
هرموقع به او لگدی زدم،
به جای تلافی بر سرم شکوفه ریخت

تجسم خلاق،سیگنالهایی به قدرت واقعیت

تجسم خلاق،سیگنالهایی به قدرت واقعیت
انسانهای موفق همه اهدافشان را از طریق تجسم خلاق به دست آورده اند. 




انسان هرچه را تخیل کند میتواند به دست آورد.


اگر نگاهی به شرایط امروزمان بیندازیم متوجه میشویم که بارها و بارها آنها را ذهنمان تجسم کرده ایم.


راه های تقویت تجسم خلاق:۱.چشمانتان را ببندید و به نقاط مختلف منزل بروید.۲.چشمانتان را ببندید و صورت دوستتان را ببینید.


همیشه فقط و فقط به قله فکر کنید و آنرا تجسم کنید فقط به فتح قله فکر کنيد . لازم نيست به چگونگي صعود و مشکلات سر راه فکر کنيد . فقط مثل بچگي تون تخيل کنيد مثل موقعي که فکر مي کرديد به هر چي که بخواهيد مي رسيد...


تمرین:هر روز صبح به محض بیدار شدن و شب قبل از خواب به جایی که دوست دارید در آینده برسید فکر کنید"خودتان را با تمام جزئیات تجسم کنید" 

قدرت احساسات

قدرت احساسات:


نوبل گداردخالق تفکر نوین می‌گوید:احساسات یعنی راز.




می دونین این جمله یعنی چی؟


یعنی راز اینکه تو در زندگیت چه چیزهایی رو دریافت می کنی به احساسات تو مربوطه.




در اینجا دو تا نکته هست که باید بدونیم.


اولین نکته : *تو موجودی احساسی هستی (یعنی همه آدمها از لحظه تولد همیشه دچار نوعی احساس هستند. نمی‌توانی هرگز بدون احساست زندگی کنی چون زنده بودن یعنی احساس کردن زندگی. به‌همین دلیل هر قسمت از بدن انسان طوری خلق شده که بتونه حیات رو احساس کنه.)




دومین نکته :* احساسات تو محرک هستند. (یعنی افکار و کلام تو، بدون احساساتت به‌هیچ‌وجه در زندگی‌ات قدرتی ندارند. تو در طول روز درباره خیلی چیزها فکر می‌کنی اما به جایی نمی‌رسی .چرا؟ چون خیلی از افکار تو باعث ایجاد احساسی قوی در تو نمی‌شود.


از طرفی خیلی آدمها که اصول توانگری رو بلد نیستند به خاطر احساسات درستشون توانگرانه چیزهای خوبی رو دریافت می کنند و این شما رو به تعجب وامی داره! در حالی که این یک واقعیته! اگه اصول رو بدونی اما احساساتت رو نتونی درست کنی بدترینها رو جذب می کنی! و اگه اصول رو ندونی اما احساساتت درست باشند توانگرانه بهترینها رو جذب می کنی!)






تصور کن افکار و کلام تو حکم فضاپیما را دارند و احساساتت حکم سوخت را دارد. فضا پیما وسیله‌ای غیر متحرکه که بدون سوخت نمی‌تونه کار کنه.بنابراین تجسم خلاقت ، عبارت تاکیدیت، نامه دادن به فرشته ات و .....اگر احساس درست پشتش نباشه نمی تونه موجب بروز چیزهای خوب در زندگیت بشه.مثل این می مونه که تو هی هواپیما بخری بندازی یک گوشه! تا سوخت نباشه با وجود داشتن هزار تا هواپیما تو هیچ جا نمی تونی بری! سوخت هواپیمای آرزوهای تو احساسات توئه!




مثال : وقتی می‌گی: نمی‌تونم رییسم رو تحمل کنم، این فکر احساس منفی تو رو درباره رییست ابراز می کنه و تو احساسی منفی از خودت ساطع می‌کنی. در نتیجه ارتباط تو با رییست رو به وخامت می‌گذاره.چون هر رویدادی وقتی احساس پشتش باشه مثل یک هواپیما پرت میشه به آینده .یعنی دوباره مثل یک درس تکراری تکرار میشه!(برای همینه که یکی از راههای نجات از درسهای تکراری زندگی اینه که بریم نیمه ی تاریک کار بکنیم تا احساساتمون درباره ی رویدادهای گذشته ی زندگیمون درست بشه و بتونیم در زندگیمون تغییر ایجاد بکنیم!)




مثال : اگر فکر کنی: سرکارم با افرادی معرکه کار می‌کنم و این کلام احساس مثبت تو رو درمورد افرادی که با اونها کار می‌کنی، ابراز ‌کنه و تو احساسی مثبت از خودت ساطع ‌کنی، ارتباطت با همکارهات بهتر می‌شه.


چارلز هانل می‌گوید: احساسات را باید فراخواند تا به افکار حس بدهند و به این ترتیب شکل بگیرند.




انواع احساسات:




احساسات دو نوعند.


احساسات مثبت (تمام احساسات خوب از عشق ناشی می‌شود.)


احساسات منفی (تمام احساسات منفی از فقدان عشق ناشی می‌شود.)




یعنی چی؟


یعنی وقتی حال و هوات خوبه ←افکارت خوب خواهد شد←عشق از خودت ساطع می‌کنی ←عشق دریافت خواهی کرد.


و وقتی حال و هوات بده←نمی تونی افکار خوب داشته باشی←منفی‌گرایی از خودت ساطع کنی←منفی گرایی جذب می‌کنی.


و وقتی حال و هوات نه خوبه ، نه بد (یعنی معتدل است ←در اینصورت زندگیت هم نه خوبه و نه بد، یعنی چنگی به دل نمی‌زنه!




یادتون باشه شما در هر لحظه از زندگیتون تو یکی از شرایط بالا هستید و بر اساس احساستون آدمها ، افراد و شرایط رو به خودتون جذب می کنین!بنابراین برای جذب چیزهای توانگرانه و عالی که دوستشون دارید نمی تونین منتظر بشینین تا اون چیزها اول به وجود بیان و بعد حال و هوای شما رو خوب بکنند! شما باید اول حال و هوای خودتون یعنی احساساتتون رو خوب بکنید تا بعد اون چیزها ی خوب به وجود بیان!


برای اینه که در متافیزیک گفته میشه که هر چیزی برای ساخته شدن و شکل گرفتن در بیرون وابسته است به چیزی در درون ما! و این جمله ی : همه چیز از درون تو شکل می گیرد! از همین جا اومده و همین معنی رو می ده.


و اینکه در قوانین توانگری گفته میشه که اول باید وانمود کنی انگار چیزی را که می خواهی واقعا" ستانده ای! بعدا" آن را به دست می آوری! به همین معناست.


و اینکه در قوانین سیستم آرزوها یاد گرفتید که باید برای ستاندن هر آرزو برای اون چاله بکنید هم به همین معناست!




خوب! حالا که اهمیت داشتن حال و هوای خوب و احساسات درست رو متوجه شدید شاید بپرسید وقتی شرایطم خوب نیست آخه چه طوری حال و هوام رو خوب کنم و طوری وانمود کنم انگار همه چیز خوبه؟!یا به عبارتی برای داشتن احساسات خوب در هر شرایطی چه باید بکنم؟




تمرین: به‌منظور تقویت احساسات خوب، درمورد همه چیزهایی که دوست دارید فکر کنید. تمام چیزهایی را که دوست دارید بدون وقفه یکی بعد از دیگری بشمرید. خانواده ، دوستان، خانه، گلهای باغچه، هوا، موقعیت‌ها و ... یعنی مواردی که درطی هفته و ماه و سال رخ می‌دهد و آنها را دوست دارید. گوش دادن ذهنی و فکر کردن به چیزهایی که دوست دارید و نوشتن آنها حال و هوای خوب ایجادمی‌کند. حال و هوای خوب توسط خود ما ساخته می‌شود. با مشارطه های کوتاه مدت می تونید خودتون رو مجبور کنید حتی در شرایط نا مناسب حال و هوای خوب داشته باشید.




تمرین : وقتی چیزهایی در آدمی که کنارتونه ناراحتتون می کنه برای تغییر اون شروع نکنید به چیزهای منفی اون فکر کردن! بلکه بلافاصله برای خودتون مشارطه بگذارید که در اون لحظات فقط به خصوصیات خوب اون و رفتارهای خوبی که داشته فکر کنید.حتی اگه این رفتارهای خوب رو برای دیگران داشته باز به اونها فکر کنید تا احساس لذت و شادی و آرامش در شما ایجاد بشه! فقط در این صورت باعث زیاد شدن نقاط مثبت دیگران می شید.




تمرین _ در یک شرایط بد چه طوری احساسات بدتون رو به خوب تغییر بدید؟ یک کاغذ بردارید.دنبال نکات مثبت و خوبی که هنوز وجود دارند بگردید و اونها رو بنویسید.اگه هیچ چی در اون شرایط پیدا نکردید کلا " به زندگی و زنده بودنتون نگاه کنید و درباره ی چیزهای خوبی که هنوز وجود دارند فکر کنید و بنویسید.بگردید! از چیزهای کوچولو نگذرین! برای کائنات اهمیتی نداره شما روی چی متمرکز شدین و اندازه و اهمیت اون چقدره! از نظر کائنات همه چی مهمه! اگه بگید به به هوا خوبه! آخ جون من چشمهام سالمه! خدا رو شکر این آدم که مقابلمه تو زندگیش با دوستهاش خیلی مهربون و با گذشته! و ...اگه روی همین چیزهای خوب تمرکز کردید و تونستید احساس خوبی در خودتون به وجود بیارین و حال و هواتون رو خوب کنید اون وقت شرایط بد تغییر می کنه!




ولی متاسفانه بیشتر ما این کار رو می کنیم که تا کسی ناراحتمون می کنه گوشی تلفن رو بر می داریم و نه تنها خودمون فقط به خصوصیات بد اون فکر می کنیم بلکه به دیگران هم القا می کنیم که اون آدم چقدر می تونه بد باشه و چقدر می تونه به ما بدی کنه ! یا شرایط ما چقدر وحشتناک و اسف باره و چقدر بن بست جلو راهمونه و ..... و بعدش می گیم حالا برم یک نامه به فرشته بنویسم دنیا رو تغییر بدم! یا برم دو تا جمله ی تاکیدی بگم و همه چیز رو تغییر بدم! 




عزیز من! دنیا تغییر نمی کنه تا تو تغییر نکنی! مگه نه اینکه در انجیل اومده دو نفر که با هم روی چیزی اتفاق نظر کنند اون حتما" انجام میشه؟! خوب! طبیعیه! شما با همه ی احساساتت و درد و رنجت به خاطر شرایط و افراد بد این حس رو به دیگری منتقل می کنی و باعث ساخته شدن بیشتر اون می شی!در واقع قوانین راز و خلق دارن کار خودشون رو انجام می دن! فقط در جهت منفی برای شما! چون خود شما با ایجاد احساسات و حال و هوای بد باعث ایجاد منفی گرایی بیشتر میشی!




مثال: وقتی درباره پول فکر می کنی، احساس تو آنچه را درمورد پول از خودت ساطع کنی، منعکس می‌کند. اگر وقتی درمورد پول فکر می‌کنی حال و هوای بدی داشته باشی چون به حد کافی پول نداری، شرایط و تجارب منفی حاکی از نداشتن پول به حد کافی را دریافت می‌کنی، چون همین احساس منفی را از خودت ساطع کرده‌ای.


وقتی درمورد حرفه‌ات فکر می‌کنی، احساساتت به تو می‌فهمونه که درمورد شغلت چه احساسی از خودت ساطع می‌کنی، اگر درباره شغلت احساس خوب و حال و هوای احساسی خوب داشته باشی شرایط و تجارب مثبتی رو دریافت می‌کنی چون احساس مثبت از خودت بیرون می‌دهی.




نوبل می‌گوید: حواست به خلق و خوی و احساساتت باشه، چون اتصالی مدام بین احساساتت و دنیای مرئی تو وجود دارد.




به همین دلیل گفته می‌شود:تو کارگردان و نویسنده قصه زندگی خودت هستی، چون تو از طریق هر آنچه از خود ساطع می‌کنی، مشخص می‌کنی که زندگیت چگونه خواهد بود.




حال و هوای خوب درجات مختلف داره و حال و هوای بد هم همین‌طور همه چیز براساس چگونگی احساس توست.




هر چیزی که در زندگی می‌خواهیم به خاطر اینه که از اون خوشمون میاد و حال و هوای خوب به ما می‌دهد. هر چیزی در زندگی نمی خواهی، آن را نمی‌خواهی چون حس بدی به تو می‌دهد. یعنی تو سلامتی می‌خواهی چون حس خوب به تو می ده تو پول می‌خواهی چون حس خوبی به تو می ده و...


حالا باید یک قانون جالب را بیاموزید!




این یک قانونه:




هر آنچه تو دوست داری، تو را می‌خواهد! سلامتی تو را می‌خواهد! شادی تو را می‌خواهد!




اگر با چنین ذهنیتی زندگی کنی که به خودت بگی: وقتی خونه بهتری پیدا کنم، خوشحال می‌شم، یا وقتی با مرد آیده آلم ازدواج کنم شاد میشم، هرگز به اونها نمی‌رسی چون افکار تو در برابر شیوه عملکرد عشق عرض اندام می‌کند. آنها در برابر قانون جذب عرض اندام می‌کنند.




مهم: تو در وهله اول باید شاد باشی باید شادی از خودت ساطع کنی تا موارد شاد را دریافت کنی! هیچ راه دیگری هم وجود ندارد، چون هر آنچه دلت می‌خواهد در زندگی دریافت کنی، اول باید همان را از خودت ساطع کنی. نیروی عشق هر آنچه از خودت ساطع کنی، به تو برمی‌گرداند پس برای تغییر شرایط زندگی‌ات کشمکش نکن! فقط از طریق احساسات خوب خودت، عشق از خودت ساطع کن و هر آنچه بخواهی، ظاهر می‌شود. (و این کار یعنی بلافاصله برای خودت مشارطه بگذار و نکات مثبت فرد یا شرایط را لیست کن و به آنها فکر کن و از آنها حرف بزن و به هر شیوه ای که می توانی احساسات و حال و هوایت را خوب کن !)




احساسات خودکار یعنی چه؟ یعنی خیلی از مردم احساساتشان واکنشی است در قبال هر آنچه برایشان رخ می‌دهد. یعنی آنها احساسات خود را به جای اینکه آگاهانه مسئول آن باشند، روی حالت خودکار گذاشته‌اند. وقتی اتفاق خوب بیفتد. احساس خوبی دارند و وقتی مورد بدی برایشان رخ بدهد، احساس بدی دارند. آنها خبر ندارند که این احساس آنها عامل بلاهایی است که به سرشان می‌آید. وقتی در برابر اتفاقات بدی که برایتان می‌افتد با احساسات منفی واکنش نشان بدهید، احساسات منفی بیشتری از خود ساطع می‌کنید و با شرایط منفی بیشتری مواجه می‌شوید. آن وقت در دام چرخه احساس خود می افتید. زندگی‌تان دایره وار می‌چرخد و مثل یک همستر روی چرخه‌ای گردان می شوید. 




وقتی یک همستر روی یک چرخه ی گردان قرار می گیره می ترسه و به جای پریدن از روی صفحه تند تر پا می زنه و همین باعث تند تر گشتن چرخه ی گردان زیر پاش میشه!


هر وقت شما با شرایط بد خودتون رو محق بدونید که باید احساساتتون رو به نزول بره عین اون همستر می شید! از شرایط می ترسین و تند تر دست و پا می زنین و بعد با سرعت بیشتری تو گرداب حوادث بد می افتین!




تمرین : باید در طول روز مشارطه کنین که همستر روی چرخه نشین! وقتی حوادث و شرایط خوب هستند که طبیعیه حالمون خوب باشه! مهم اینه که وقتی همه چیز داره بد پیش می ره حال و هواتون رو خوب کنید و دچار احساسات خودکار نشید.




یادتون باشه وقتی احساس مسرت می کنید هر جا برید لذت و شادی از خودتون ساتع می کنید و با شرایطی مسرت بخش ، شرایطی شاد و افرادی دلشاد رو به خودتون جذب می کنید.از کوچکترین تجربه مثل شنیدن آهنگ مورد علاقه تون از رادیو گرفته تا تجاربی مثل دریافت اضافه حقوق! شرایطی که جذب می کنید همون قانون جذبه که در برابر حال و هوای مسرت بخش شما عکس العمل نشون می ده. وقتی احساس خشم و عصبانیت می کنید خشم از خودتون ساتع می کنید و هرجا که برید شرایط و آدمهای خشمگین رو به سمت خودتون جذب می کنید.از آزار و اذیت یک پشه گرفته تا آزار و اذیتهای بزرگتر مثل خراب شدن ماشینتون. هیچ چیز در دنیا اتفاقی نیست.در درس جلسه ی بعد درباره ی فرکانسها براتون صحبت می کنم که تایید این موضوعه.




تمرین: حذف کلمات وحشتناک، منزجر کننده و افتضاح از فرهنگ لغاتت و استفاده از کلماتی مثل معرکه، محشر، جالب، شگفت انگیز و عالی.


تمرین مهم برای شما : وقتی حالتون خوبه چه کارهایی می کنید؟ آواز می خونین...اس ام اس شاد می خونین...می خندین...به دوست مورد علاقه تون زنگ می زنین و .....این لیست رو تهیه کنید.به محض اینکه دیدین حال و هواتون بده سریع برای انجام این کارها مشارطه کنید و خودتون رو مجبور کنید که اونها رو انجام بدید.این جوری خیلی زودتر حال و هوای خوبتون رو دوباره به دست می آرید و مثل یک همستر در دام احساسات خودکار نمی افتید! سخته! می دونم و قبول دارنم! اما شما می تونین! بهتون قول می دم!


و فراموش نکنید: 


تو ابتدا باید شاد باشی و شادی از خودت ساتع کنی تا چیزهای شاد به دست بیاوری. 


یک قدم به رویاهایتان نزدیک شوید

یک قدم به رویاهایتان نزدیک شوید "بخش اول"
حتما تا حالا برات پیش اومده که چیزی رو از ته دلت و با تمام وجودت بخوای. آرزویی که ذره ذره وجودت نیاز به داشتنشو فریاد می زنه. همون آرزویی که دلت به خاطرش می تپه . به امید رسیدن بهش نفس می کشی , تو رویاهات همیشه دنبالشی. همون که دلیل زنده موندنته . همون رویایی که بزرگترین امیته . قشنگترین رویا ی تو رویای سوگلی تو بالاترین امیدت واسه زنده موندن بالاترین دلیلت واسه تلاش کردن. 


همون چیزی که اگه بدونی یک ساعت از عمرت مونده , تموم آرزوت اونه که بهش برسی . خواستنی از جنس آتش اشتیاق , سوزان و ملتهب , مثه نیاز یه ماهی به آب برای حیات. عین نیاز زندگی به امید برای نبریدن و تلاش. حسی که تو رو به ادامه دعوت می کنه , تشویقت می کنه و بهت انرژی می ده. چیزی که برای خواستنش تردید نداری , اون طور می خواهی که نرسیدن بهش برات زجره , رنجه , عذابه, و رسیدن بهش واست بالاترین شوق و لذتی که می تونی تصور کنی. 


هر چیز نهایی داره , بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی داره. بهای خواسته تو چقدره؟ چه بهایی واسه دریافت خواسته ات بپردازی ؟ از چه چیزارزشمند و عزیزی واسه رسیدن بهش می گذری و مایه می ذاری؟ واسه رسیدن به همو ن رویای شیرینی که نمی تونی فراموشش کنی , نمی تونی جاشو با هیچی پر کنی . اون چیز مقدس و عزیزی که قلب و روح و جسم و تموم وجودت خواهش رسیدن به اون خواسته است. چند بار ناخواسته تو محاصره ابرهای تیره تردید و نا امیدی صدای تو گوشت زمزمه کرده , افسوس ,حیف که نمی شه , کاش ممکن بود, اما ممکن نیست. همون صدایی که گاهی جرات تلاش و تجربه ثمره تلاشتو ازت می گیره.


و یه روز ممکنه به خودت بگی و ببینی , تحت تاثیر اون صداها نا خوانده , تو از یاد بردی . خواستنی که از عمق وجود باشه , نتونستن و نشدن سرش نمی شه , مگه بچگی هاتو از یاد بردی, که وقتی یه عروسک یا یه ماشین پشت ویترین اسباب بازی فروشی چشمتو می گرفت هیچ منطقی پاهای معصومت واسه گذشتن از اون خواسته مردد نمی کرد.


تو اون عروسک یا ماشین رو می خواستی , اون طور می خواستی که هیچ منصرف نمی شدی. اون طور پاش وامی ستادی که صاحب اول و آخرش فقط خودت بودی!چطوری اون لحظه نمی شه و نمی تونم و حالا بعدا پدر و مادرت رو نمی فهمی و قبول نمی کردی؟


اون طور اونو نی خواستی که نشدن برات بی معنی بود. تکان نخوردن و سفت و سخت استادن و پافشاریت جلوی اون اسباب بازی تا لحظه که بهش برسی رو از یاد بردی؟


چطوری یادت رفته خواستن, نتوانستن رو نی پذیره, اشتیاق رسیدن به یه آرزوی قلبی نتونستن و نشدنو نمی فهمه , خواستن فقط یه معنی داره اونم توانستنه؟!!
یک قدم به رویاهایتان نزدیک شوید "بخش دوم"
چطور شد که امروز ما بدون این که متوجه بشویم. نخواستن رو با نتوانستن عوضی گرفتیم؟ چون به درستی پی نبردیم اون جا که نتوانستیم به سبب این بود که واقعا نخواسته بودیم. اگر فقط بخوای و باور کنی که بهش می رسی کل قانونمندی های کائنات همسو با تو می شه.خواستن به تو نیرو و انرژی می ده که تموم درهای بسته رو به روت باز می کنه و تو رو با تلاشی تجهیز می کنه که با قدرتی عظیم فقط رو یه نقطه متمرکز شده که بی شک تو رو به کامیابی می رسونه مهم ایمان و اعتقادت به خواستته , خواستن رویایی که فکر رسیدن بهش , عشق و تقلا و تلاش رو در تو زنده و صد برابر می کنه همون که تو رو مشتاق تلاش می کنه.


اگه چیزی که تو رو به تلاش کردن تشویق می کنه همون شعله داغ اشتیاقه , دیگه هیچ مانعی تو رو نمیترسونه , هیچ نگرانی دلت رو نی لرزونه , همه خواسته هات توی یه هدف جمع می شه او هدف اولویت اول و شماره یکی که همه چیز تابع اونه. و اگه چیزی هست که این جور می خوایش و این قدر برات عزیزه هیچی مانع رسیدنت به اون نمی شه. هیچ قدرتی تاب ایستادن مقابل خواسته قلبی تورو نداره. اگه عشقت به آرزو و هدفت در اون حد متعالی و بالای خودشه , اگه آرزوی رسیدن به خواسته ات اون طور تو رو بی تاب و بی قرار می کنه که شب و روز بهش فکر می کنی , از همین حالا تو رو می بینم که به خواسته ات رسیدی و اگه بهش نرسی مقصر فقط خودتی.


هر چه خواسته تو متعالی و بزرگ تر باشه باید بهای بیشتری روی براش بپردازی پس اگه به خواسته ات نرسیدی یا اون قدر برات ارزش نداشت و نمی خواستیش که همپای بهاش براش خرج کنی و سختی و رنجش را واسه رسیدن به گنجش به جون بخری یا تو روزمرگی و بطالت زیر خروارها یاس و ترس دفنش کردی و واسه تبرئه خودت وقتی یادش افتادی فقط سری از افسوس تکان دادی و گفتی افسوس که رویای من شدنی نبود. 


یادت باشه هیچ قدرتی غیر از خودت نمی تونه مانع رسیدن به خواسته هات بشود. وقتی با بی رحمی به نا امیدی و یاس اجازه می دی رویا تو را ازت بدزده و با خودش ببره وقتی خودت واسه دفاع از رویات جلوی ترس هات نمی استی از کی توقع داری برات این کار رو بکنه ؟ وقتی اون خواسته برات اون قدر ارزشمند نبوده که بهای لازم رو بپردازی چطوری توقع داری اونو به رایگان و به سادگی به دست بیاری و به سادگی طعم شیرین رسیدن به آرزوی قلبیتو بچشی؟


و چه غم انگیز است کهیه عمر فقط به خاطر ترس تو زندگی در جا بزنی که اصلا دوستش نداری , اون زندگی ای که با روحیات و خواسته ات تو هیچ تناسبی ندارد و فقط به خاطر این که جسارت ترکشو نداری به خاطر این که جسارت کنار گذاشتن ترستو از یاد بردی و به طعم تلخ اشتباه عادت کردی تحملش می کنی.کی یادت داد معنی زندگی محدود به تکرار عادت هاست؟ اخرش چی؟ جاذبه این تکرارهای بی اراده حداکثر تا چند سال دیگه دوام دارد؟ 


بالاخره تاریخ انقضا اونم می رسه؟


گاهی به سبب ترسی که بهش چسبیدیم حتی متوجخ نیستیم ترس از یه اتفاق ممکنه خیلی وحشتناک و زجراور رخداد اون اتفاق باشه و مثه یه عمر تحمل رنج واقعی به خاطر ترس از رنج احتمالی اینده کسی چه می دونهاگه با تموم وجودت برای رسیدن به رویات تلاش کنی چی پیش می آید؟ یه نگاه به دیروزت بنداز, اگر راضیت کرد جا پای دیروزت بذار اگه غمگینت کرد , اگه اون قدر رنجت می ده که حتی دلت نمی خواد به مرورش برپردی دیگهاشتباه دیروز رو تکرار نکن.اگه دیروز و امروز و فردات تو سیاهی و غم و غصه مثل همن , کوتهی از خودته که هنوز به خودت نیومدی و هوشیار نشدی و نخواستی و فقط نخواستی تا بتونی به بهترین ع تغییرش بدی زندگی بی لطفی که فقط از سر


عادت به تکرارش ادامه مشغولی ارزش زندگی کردن داره؟تنها فاصله تو با بزرگ ترین رویا ها و عزیزترین آرزوها ت فقط خواست و اراده خودته! چ.ن خواسته عمیق و قلبی تو .به پشتوانه بیشترین تلاشت عامل شکوهمندترین تغییرات مثبت زندگیته تا کی نرسیدن به آرزو های قشنگتو . گردن نتونستنی ها می ندازی ؟ کافیه با خودت روراست باشی 

کلاهتو قاضی کنی ببینی نخواستی یا نتونستی؟


معرفی قانون جذب

قانون اعجاب آوری به نام قانون جذب


امروز صحبت از قانونی است که این روزها سروصدای بسیاری در کل جهان به پا کرده است. نام این قانون " قانون جذب " است که معادل انگلیسی آن می شود Law OF Attraction و شما می توانید با تایپ این کلمات در یک موتور جستجوی اینترنت مثل گوگل به صدها هزار مطلب و فیلم و سخنرانی در خصوص این چندکلمه به ظاهر ساده اما فوق العاده پر طرفدار دسترسی یابید. حتی آنقدر تعداد استفاده از این کلمات در زبان انگلیسی زیاد شده است که خیلی ها از حروف مخفف LOA به جای آن استفاده می کنند.در واقع بعد از تولید و نمایش فیلم راز یا Secret در سراسر جهان ، بسیاری از آدم های عادی متوجه این قانون شدند و تازه فهمیدند که می توانند بر اساس این قانون خیلی از تجربیات خود را توجیه و معنا کنند و با دیگران در مورد آنها صحبت کنند و از همه مهم تر با کلام و جملات و ادبیاتی مشترک به دیگران و بخصوص فرزندان و کسانی که دوستشان دارند منتثل کنند.آن رازی که در فیلم "راز" گفته می شد همین قانون جذب است که ده ها سال پیش در کتاب ها و نوشته ها و آموزش های استادان معرفت و موفقیت به همین عنوان قانون جذب معرفی و تشریح می شد. و این نشان می دهد که استفاده از رسانه ها و ابزارهای جدید برای انتقال مفاهیم و آموخته های معرفتی و موفقیتی چقدر می تواند کارساز و اثرگذار باشد.


بگذریم. در اینجا اصلا نمی خواهم موضوع را خیلی پیچیده تشریح کنم چرا که به قول آن مثل معروف اگر نتوانیم یک موضوع سخت را به زبان ساده بیان کنیم ، آن موضوع را نفهمده ایم. و من این جمله را کامل می کنم و ومی گویم اگر نتوانیم موضوعی سخت و پیچیده را به ساده ترین زبان ممکن آموزش دهیم اساسا در آموزش دچار مشکل می شویم و نمی توانیم به خوبی آن موضوع را به بقیه یاددهیم و بفهمانیم. 


خوب بیائید ببینیم حرف حساب این "قانون جذب" چیست؟ 


قانون جذب می گوید:"هر چه فکر کنی همان می شود." این جمله خیلی آشناست نه!؟ چند بار در نوشته ها و سخنرانی های استادان موفقیت این جمله را شنیده اید!؟ خیلی ، نه!؟ بیائید بعضی از شکل های معرفی قانون جذب را که به زبان های مختلف بیان می شود را به طور خلاصه با هم مرور کنیم:


· یخ های قطبی را دیده اید!؟ بخش کمی از آن از آب بیرون زده و بیشترین بخش های آن زیر آب از نظرها پنهان است!؟ ما آدم ها این بدنی که داریم آن قسمتی است که در دنیا ظاهر شده و همین الآن ما صاحب بخش بسیار بزرگی هستیم که از نظرها پنهان است اما چه بخواهیم و چه نخواهیم این نادیدنی بخشی از وجود ماست. به زبان دیگر ما انسان ها ادامه یافته فیزیکی و فرم مادی چیزی هستیم که در ذات خود غیر فیزیکی و غیر مادی است. قانون جذب قانونی است که آن بخش یخ زیر آب را هم به کار می گیرد. 


· الان در چه شرایطی هستی! خوشبختی یا نه مشکلات فراوانی داری؟! اطرافیان ات زیاد رفتار و اخلاق ایده آل تو را ندارند و یا نه فوق العاده اند ومنبع واقعی امید و انرژی تو در زندگی محسوب می شوند؟ خلاصه هر چه داری و نداری ، حتی همین بدنی که داری و فرم عضلات و تیپ و هیکل و پوست و دندان و خلاصه هر چه هست چیزی است که تو خودت انتخاب کرده ای !!؟ بله دوست من درست شنیدی! آشی که می خوری آش کشک خاله نیست! آشی است که خودت برای خودت پخته ای!


· آدم خلاق چه کار می کند؟ خوب خلق می کند! چه چیزی را؟ هر چیزی که بخواهد! تو هم یک خالق هستی . چه جوری خلق می کنی !؟ خیلی ساده با فکری که می کنی!؟ هر چه که فکر کنی بلافاصله در گوشه ای از این هستی خلق می شود و تو اگر دائم و پیوسته به آن فکر کنی ، این چیزی که خلق کرده ای به تو نزدیک می شود و کم کم تمام بخش های زندگی تو را فرا می گیرد. بعد از مدتی تو می بینی در محاصره چیزی قرار گرفته ای که قبلا به کوچکی و ناچیزی یک فکر و خیال بیش نبوده است. و تازه آن موقع است که می فهمی فکرهای تو ، حتی آن افکار ریزو ساده و بی اهمیت چقدر مهم و تاثیر گذار بوده اند.و حرف هایی که در مورد دیگران بر زبان می آوردی یا راجع به آنها فکر می کردی ،تا چه اندازه روی زندگی الآن و آینده تو و اطرافیان ات اثر می گذاشته است. 


· هر چیزی که بتوانی تصور کنی مال توست. مال توست که آن را انجام دهی ، آنگونه باشی یا صاحبش باشی! تو فقط کافی است تصور کنی و روی این تصورات ثبات و استمرار داشته باشی! می بینی از دل ناکجا آبادی که هرگز نمی فهمی این تصور واقعی می شود و تو مالک آن می شوی.


· خوب گفتیم که تو ای انسان خالق بزرگی هستی. می خواهی ببینی همین الان داری چه چیزی خلق می کنی ؟ خیلی ساده است! ببین به چی فکر می کنی! فکرهایی که برای فکر کردن انتخاب می کنی در دنیای واقعی یک ما به ازا و همزاد دارند و آن همان چیزی است که تو باعث خلق اش می شوی.


· تو چه آدم بدی باشی چه آدم خوبی باشی! هستی و کاینات اوامر و فرمایشات تو را به دیده منت اجرا می کند. حتی لازم نیست خواسته ات را برزبان آوری! همین که نیت می کنی و فکر آن را در سرت می چرخانی ، بلافاصله زمین و زمان به هم می پیچند تا شکل واقعی و قابل حس و تجربه فکرت را مقابل چشمانت قرار دهند تا بفهمی نباید همینطوری بیخودی به هرتصویری خیره شوی و هر چیزی را گوش دهی و هر کلمه ای را بگویی و هر فکری را در سر بپرورانی! برای هر انسانی یک کارخانه بزرگ به عظمت هستی و کاینات وجود دارد که ورودی این کارخانه فکر و خیال و تصور آن انسان است و خروجی اش واقعی شده و به واقعیت پیوسته و شکل تحقق یافته آن فکر و خیال در دنیای واقعی!


· زیاد جوش نزن و سعی نکن متفاوت باشی. در همین حالت طبیعی خودت که هستی آرام و آسوده باش. همه چیز کاینات به خیر و صلاح تو رخ می دهد و هیچ چیز و هیچ اتفاقی در این عالم علیه تو و به ضرر تو رخ نمی دهد. 


· هر انسانی می خواهد به لذت و شادی و کیف و خوشی و سرور برسد. چه کار می کند؟! به راه هایی فکر می کند که او را به این لذت برساند. این راه ها چگونه خلق می شوند و بین او و چیزی که قرار است به آن برسد قرار می گیرند و به زبان ساده سازنده این جاده ها چه کسی است!؟ جواب خیلی ساده است. سازنده جاده ای که هر انسانی را به چیزهای لذت بخش و شادی آفرین زندگی اش می رساند خود همان آن انسان است و او اینکار را به فکر کردن روی چیزی که می خواهد خلق می کند. خوب به این موضوع دقت کنید. شما می خواهید به چیزی در آنسوی کوه ها برسید. برای اینکار به جاده و راهی برای گام نهادن نیازدارید. این جاده را باید خودتان خلق کنید! چطوری !؟ با فکر کردن روی آن مقصد! ساده است نه؟


· هر چه روی خوشی و لذت و شادی و سرور رسیدن به چیزی که برایت فرح بخش و آرام بخش است بیشتر تمرکز کنی به همان نسبت اعمال قوی تری از تو سرمی زند و تو پول و هزینه بیشتری برای آن تولید و صرف می کنی. هر چه تمرکزت روی چیزی که می خواهی کمتر شود ، تلاش ات کمتر می شود و هزینه ای که برای رسیدن به آن چیز صرف می کنی کمتر می شود. اگر می بینی دیگر حال و حوصله وقت گذاشتن و تلاش و تعقیب آرزوهایت را نداری فورا به دنبال دلیلی برای کم شدن تمرکزت روی آن چیز بگرد.


· موقع مرگ آدم لازم نیست که حتما با درد و رنج و ناراحتی این دنیا را ترک کند. تو می توانی بدن مادی ات را به وقت لازم با آرامش و راحتی و بدون هیچ درد و رنج و عذابی ترک کنی. در واقع تو هرگز نمی میری ! تنها اتفاقی که می افتد این است که تو به وقت مقرر تصمیم می گیری پوست بیاندازی و قالب دیگری را برای حیات انتخاب کنی. این موجودی که پوست می اندازد و قالب عوض می کنی همان تکه بزرگتر یخ است که در این دنیا زیر آب پنهان شده و ما نمی بینیم.






جملاتی که برایتان گفتم خیلی هایش آشنا بودند نه!؟می دانید چرا!؟ چون اینها همان معنا های مختلف قانون جذب اند که به شکل های مختلف بیان شده اند. درست شبیه جواهری زیبا در وسط اتاقی که این اتاق هزاران پنجره دارد و هر کسی از یک پنجره به این جواهر می نگرد و آن را ازدید خودش و در واقع به خاطر زاویه دید خاص پنجره ای که به جواهر خیره شده معنا می کند. پس نتیجه اینکه "قانون جذب" باید چیز بدردبخور و جالبی باشد که انسان های موفق اینقدر روی آن کار کرده و کار می کنند و به شکل های مختلف آن را بیان می کنند واین معناها تمامی هم ندارد و هر روز هم به شکل ها و جلوه های جدیدتری معرفی و معنا می شود.


دوباره به کلمات "قانون" و "جذب" در "قانون جذب" دقت کنید. وقتی می گوئیم "قانون" معمولا خیلی ها یاد قوانین علمی و بخصوص قوانین فیزیکی می افتند. چیزهایی مثل قانون ثقل یا جاذبه که فرمول ریاضی خاص خود را دارد و دانشمندان به کمک این قانون موشک و سفینه به فضا می فرستند و افتادن یک سیب را از بالا برجی بلند لحظه به لحظه تحلیل می کنند. یک قانون فیزیکی مثل قانون ثقل تکرارپذیر است. یعنی چه در ایران آن را آزمایش کنیم و چه در آن طرف دنیا ، اگر ضرایب و فرمول ها را درست و طبق الزامات قانون به کار بگیریم ، هر دو جا یک جواب واحد می گیریم. حتی اگر هزاران بار هم این آزمایش را تکرار کنیم. چه پیر باشیم ، چه جوان. چه سیاه باشیم چه سفید و حتی چه بی سواد باشیم و چه دانشمند و عالم . در هر حالتی قانون ثقل یا جاذبه کار می کند و جواب هم می دهد. وقتی هم می گوئیم "قانون جذب " منظورمان هم دقیقا چیزی شبیه همین قانون های فیزیکی تکرارشدنی و ثابت هستند. یعنی اینکه هر طوری باشیم این قانون درست کار می کند و جواب می دهد. این یک نکته خیلی مهم است که یکبار برای همیشه باید بگوئیم و خیالمان را از بابت آن راحت کنیم.


نکته دوم در مورد کلمه "جذب" در "قانون جذب" است. این جذب برای خیلی ها قابل تصور نیست. یعنی وقتی برایشان گفته می شود که به چیزهای بد فکر نکن چون به سمت زندگی تو جذب می شوند این حرف برایشان خنده دار و حتی بی معناست. آنها می گویند من که به چیز بد نخ نبسته ام که آن را به سمت خودم بکشانم . دارم به آن فکر می کنم.فقط همین !؟ و ازاین نکته کلیدی غافلند که این فکری که داری می کنی همان نخی است که نمی بینی! ما با فکر به چیزهایی که می خواهیم یا نمی خواهیم نخی نامریی قلاب می کنیم و بعد با تمرکز روی آن فکر ، درست مثل ماهیگیری که با قلاب ماهی را از اعماق نادیدنی آب بیرون می کشد ما هم چیزی که راجع به آن فکر می کنیم را از اعماق کاینات به سمت خود می کشانیم. اگر فکرت خوب باشد این ماهی خوردنی و لذیذاست. اگر فکرت بد باشد یک قورباغه یا چه بسا کوسه ماهی و شاید تمساح به سردیگر نخ فکرت وصل شود و به سمت تو بیاید. اگر تمساح و سوسمار نمی خواهی نخ را پاره کن! چطوری به آن دیگر فکر نکن و به جایش به ماهی خوردنی و زیبایی که دوست داری فکر کن. نخ که پاره شود سوسمار و قورباغه هایی که دوستشان نداری ، در سطح آب و شاید اطراف تو شناور می شوند ولی دیگر به تو کاری ندارند. آنها هیچ وسیله ارتباطی برای رسیدن به تو ندارند. چون نخی دیگر وجود ندارد که آنها را به تو برساند. و این یعنی تو در بین آدم هایی که منفی اند و دائم از سوسمار و تمساح و وزغ و خرچنگ حرف می زنند و می نالند ، شاد و خرم زندگی می کنی و اتفاقا هم هیچ کدام از این موجودات ناخواستنی سرراهت سبز نمی شوند. و برعکس هرچه ماهی طلایی و سفید و قزل آلا و خوشمزه و خوردنی است دوروبرت پرسه می زنند. 


برای همین است که نباید به انتهای عبارت "قانون جذب" یک کلمه ای مثل خوشبختی را اضافه کرد و گفت "قانون جذب خوشبختی"! چرا که با اینکار "قانون جذب" را محدود کرده ایم و خود را از دیدن "قانون جذب بدبختی " محروم ساخته ایم. قانون جذب چیزی شبیه آهن ربا و مغناطیس است. آهن ربایی که این بار به جای جذب مواد آهنربایی و مغناطیسی ، هر چیزی را در زندگی به سمت شما جذب می کند. هم خوشبختی و هم بدبختی و هم مخلوطی از آنها و هم هر حالتی دیگر که تو انتخاب کرده باشی


ضمیر ناخودآگاه

قدرت ضمیر ناخودآگاه


قدرت ضمير ناخودآگاه خود را درک کنيد؛ اگر واقعاً قصد داريد که در زندگي خود به موفقيت و کاميابي دست پيدا کنيد، بايد بدانيد که ذهن ناخودآگاهتان به چه صورت کار مي کند و از خود واکنش نشان مي دهد. بايد به اين امر اعتقاد داشته باشد که هيچ گاه براي دست يابي به روياها و آرزوها دير نيست.
"هيچ گاه براي تبديل شدن به آن فردي که مي خواهيد، دير نيست." جرج اليوت
مغز انسان به دو قسمت تقسيم مي گردد: خودآگاه و ناخودآگاه. شايد تا کنون بارها از زبان دانشمندان شنيده باشيد که افراد تنها از 10% ذهن خودآگاه خود استفاده مينمايند. بايد توجه داشت که ضمير ناخودآگاه بسيار بزرگ تر و نيرومند تر عمل مي کند و در حدود 90% ديگر از واکنش هاي ذهني ما را نيز همين قسمت تحت کنترل خود دارد. آيا مي دانيد ممکن است در زندگي شما چه اتفاقاتي روي دهد اگر بتوانيد به طور کامل از ضمير ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنيد؟ بله مي توانيد از قدرت جادويي آن براي پيشبرد و ارتقاي زندگي خود بهره بگيريد.
عملکرد ضمير ناخودآگاه
ضمير ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه مي دارد. هر چيزي را که در زندگي خود با حواس پنجگانه مان احساس مي کنيم ، تمام چيزهايي را که مي بينيم، مي شنويم، حس مي کينم، مي چشيم و بو مي کنيم براي تحليل و بررسي هاي آتي به ذهن فرستاده مي شوند و در قسمت ضمير ناخودآگاه ما ذخيره خواهد شد.
در اين قسمت از ذهن، نوعي مرجع کامل پيرامون کليه وقايع زندگي ما درست ميشود. فرض کنيد شما يک تجربه منفي را در زندگي خود بدست آورده باشيد، در اين شرايط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد. اگر در هر زمان ديگري با يک چنين رويدادي به طور مجدد در زندگي خود مواجه شويد، ضمير ناخودآگاه به طور اتوماتيک آن خاطره منفي را به ياد مي آورد و فوراً احساسات، تصاوير و خاطرات مشابه را به ذهن مي فرستد. کليه خاطرات گذشته را به ياد شما مي آورد و به شما آموزش مي دهد که چگونه مي توانيد با در نظر گرفتن کليه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهيد.
يک نمونه مناسب که مي توان در اين زمينه مطرح کرد، مثال همان کتري پر از آب در حال جوشيدن است. اگر دست شما يک مرتبه با کتري بسوزد در ذهن شما حک ميشود که کتري داغ بوده و مي تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسيب وارد سازد. اگر يک چنين قابليتي را نداشتيم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه ميداديم.
ضمير ناخودآگاه اين قابليت را دارد که در آن واحد کارهاي متفاوت را انجام داده و واکنش هاي بيشماري را بررسي کند. در عين حال شما مي توانيد راه برويد، تنفس کرده، و قلبتان ضربان خود را داشته باشد و ... کليه اين وقايع در ذهن فرد ثبت مي شود.
لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت 24 ساعته در حال فعاليت مي باشد، يکسره و بدون توقف و استراحت.
يکي ديگر از نمونه هاي بارز ضمير ناخودآگاه، رانندگي است. زمانيکه شما در حال رانندگي هستيد، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمي کنيد و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمي دهيد، بلکه همه ي کارها را به صورت اتوماتيک وار انجام مي شوند، شما فقط رانندگي مي کنيد.


نکته مثبتي که در مورد ضمير ناخواگاه وجود دارد اين است که ما را قادر مي سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملي کنيم. مي توانيد ذهن خود را طوري برنامه ريزي کنيد که سبب موفقيت شما در تمام عرصه هاي زندگي گردد.
کليه افکار، رفتار، و تجربياتي که از طريق ذهن خوآگاه درک مي گردند، در ضمير ناخودآگاه شما ثبت و ضبط مي شوند، اما نکته جالبي که بايد در اين زمينه به خاطر داشت آن است که ضمير ناخوآگاه هيچ گونه تفاوتي ميان واقعيت ها و تصورات ذهني فرد قائل نمي شود. براي ضمير ناخودآگاه فرد محدوديتي در زمينه زمان و مکان وجود ندارد.
يکي از بهترين تکنيک هايي که از طريق آن مي توانيد ضمير ناخودآگاه خود را برنامه ريزي کنيد، اين است که موفقيت را در ذهن خود به تصوير بکشيد. اين کار به شما کمک مي کند تا بتوانيد به صورت خودآگاه جذب چيزهايي بشويد که آنها را ميخواهيد. به اين منظور مي بايست تصاويري را که برايتان خوشايند هستند در ذهن خود مجسم کنيد. اين تجسم هم شامل احساسات شما مي شوند و هم افکارتان.
فکر کردن به چيزهاي خوب و مثبت همچنين مي تواند ضمير ناخودآگاه رادر رسيدن به موفقيت ترغيب کند. شما اين قدرت را داريد که افکار خودتان را انتخاب کنيد. بايد نسبت به چيزهايي که فکر مي کنيد، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آوريد. به هر چيزي که فکر مي کنيد، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده مي شود و ضمير ناخودآگاه نيز آنرا به عنوان يک حقيقت مي پذيرد. هيچ گاه به خودتان نگوييد که: "من شکست مي خورم"، "توانايي انجام اين کار را ندارم"، و يا "قابليت انجام چنين کاري را ندارم"؛ چراکه ضمير ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان يک حقيقت آنرا مي پذيرد.
بايد به ضمير ناخودآگاه خود آموزش دهيد که فقط به موفقيت، شادي، کاميابي، و سلامت و عشق فکر کند.
با استفاده از ضمير ناخودآگاه خود مي توانيد موفقيت، ثروت، شغل مناسب، خانه زيبا، ماشين دلخواه، و هر چيز ديگري را که فکرش را بکنيد به زندگي خود وارد کنيد. ميتوانيد جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنيد. زماني هم که آنها را تکرار مي کنيد، در ذهن خود به تصوير بکشيد و آنها راحس کرده و لذت ببريد.
ما با قدرت و نيروي خاصي که در ضمير ناخودآگاهمان وجود دارد، پا به دنيا مي گذاريم. فقط بايد ياد بگيريم که چگونه مي توانيم تا بيشترين حد از آن استفاده نماييم.

اگر شما تمايل شديدي به موفقيت داشته باشيد، مي توانيد قدرت، نيرو و توان ضمير ناخودآگاه خود را به منسه ظهور برسانيد.به اميد رسيدن شما به بهترين ها.


رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی

رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی


راز اول:


‌تمامی آن‌چه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.


راز دوم:


تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت می‌کند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه می‌توانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایه‌ی اصلی شخصیت و رفتار‌های اوست. به‌عبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانه‌ای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشان‌می‌دهد که چه کارهایی از ما ساخته است‌ و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسان‌ها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود‌ می‌سازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیت‌ها را می‌سازد و موفقیت‌ها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود می‌گردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعه‌ی باورهای ما در فضای زندگی است.


راز سوم:


هدف زندگانی، آن است که تمام توانایی‌های بالقوه‌ی خود را به‌عنوان یک انسان خود‌شکوفا‌ بشناسیم و آن‌ها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیش‌ترین رشد و شکوفایی برسیم.


راز چهارم:


تغییر در وجود، نه‌تنها ممکن و میسر است بلکه اجتناب‌ناپذیر است‌ زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگی‌مان تغییر نمی‌‌کند. انسان‌های سعادتمند، ‌مرتباً می‌شوند و می‌روند‌ زیرا تا نشوی، نمی‌شود و تا نروی، نمی‌رسی.


راز پنجم:


تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، در‌واقع درس‌هایی هستند که به انسان می‌آموزند و انسان را می‌سازند. آن‌ها فرصت‌هایی در لباس مبدل‌اند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیه‌ی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان می‌شوند. پس آن‌ها را گرامی بداریم و از آن‌ها بیاموزیم.


راز ششم:


تلقی ما از واقعیت، ساخته و پرداخته‌ی فکر و ذهن ماست. پس واقعیت‌های زندگی ما می‌توانند با اندیشه‌های ما تغییر کنند. بنابراین مراقب اندیشه‌های خود باشیم تا واقعیت زندگی‌مان را زیباتر کنیم.


راز هفتم:


ترس و تردید، سرزندگی و نشاط را از انسان می‌رباید. با باورهای عالی و توکل بر خداوند، هرگونه ترس و تردید را از فضای فکر خود دور کنیم و در وادی یقین و عشق، محکم و استوار به جلو برویم و زندگی پرحاصلی را در محضر خدا و کائنات خلق کنیم.


‌راز هشتم:


مادامی که خودمان را دوست نداشته باشیم و به خودمان عشق نورزیم، نمی‌توانیم به کسی عشق بورزیم و از عشق دیگران نسبت به خود بهره‌ای ببریم. پس گوهر عشق را ابتدا به خود تقدیم کنیم تا بتوانیم مظهر عشق‌ورزی برای دیگران باشیم.


راز نهم:


تمامی ارتباطات ما با کائنات و دیگران، آیینه‌هایی هستند که خود ما را نشان می‌دهند و تمامی مردم، آموزگاران ما به‌حساب می‌آیند. پس با خودباوری و اعتماد‌به‌نفس، زیبا‌ترین رابطه‌ها را برقرار‌کنیم و از کلید طلایی ارتباطات، برای باز کردن هر درِ بسته‌ای در زندگی استفاده کنیم و موفق شویم.


راز دهم:


سعادت واقعی در زندگی، در نحوه‌ی عکس‌العمل ما در مقابل رخدادها و حوادث زندگی است‌ نه در بخت و اقبال. بنابراین خود را مسؤول زندگی خود بدانیم و تقصیر را به عهده‌ی دیگران نیندازیم تا بتوانیم با عکس‌العمل‌های مناسب، حقیقت زیبای زندگی را به واقعیت قابل قبول تبدیل کنیم و به خوشبختی و سعادت برسیم.


راز یازدهم:


حقیقت زندگی، بر مبنای عشق الهی استوار است. انسان‌های موفق و کامیاب، وجود خود را با عشق الهی، جذاب و منور می‌کنند و با تقدیم عشق به انسان‌های دیگر و به کل کائنات، به زندگی سعادتمندانه‌ای می‌رسند.


راز دوازدهم:


از آن‌جایی که انسان‌ها در مسیر زندگی گاهی از اجرای درست قانونمندی‌های زندگی غافل می‌شوند و با اندیشه‌های غلط و القائات منفی دیگران، از مسیر درست زندگی به بی‌راهه می‌روند، بنابراین ارزیابی مستمر کیفیت زندگی و اصلاح لحظه‌به‌لحظه‌ی خود، می‌تواند انسان را در مسیر درست و رسیدن به حقیقت زندگی هدایت کند. زیباترین معیار ارزیابی کیفیت زندگی، این است که در پایان هر روز، از خود سؤال کنیم که آیا من روز پرحاصلی داشتم و از لحظه‌های زندگی خود ‌لذت بردم؟


 با اجرای درست رازهای حقیقت زندگی، به این نتیجه می‌رسیم که:


تمامی آن‌چه که برای خوشحالی و خوشبختی واقعی در زندگی به آن احتیاج داریم، هم‌اکنون از‌آنِ ما و در اختیار ماست و ما باید به‌عنوان بندگان شایسته و شکرگزار در هر لحظه، هوشیارانه قانونمندی‌های رسیدن به حقیقت زندگی را اجرا کنیم تا بتوانیم از مواهب الهی استفاده کنیم و از لحظه‌های زندگی در مسیر کمال لذت ببریم

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

codebazan

codebazan