مطالب ناب کنارِ من چسبیده به من در عظیمتر فاصلهیی از من سینهاش به آرامی از حبابهای هوا پُر و خالی میشود. چشمهایش که دوست میدارم ــ زیرِ پلکانِ فروکشیده &
کنارِ من چسبیده به من در عظیمتر فاصلهیی از من سینهاش به آرامی از حبابهای هوا پُر و خالی میشود. چشمهایش که دوست میدارم ــ زیرِ پلکانِ فروکشیده نهفته است. «کجایی؟ چیستی؟ چه میخواهی؟» سینهاش به آرامی از حبابهای هوا پُر و خالی میشود.