بیت
با قضا، چیره زبان نتوان بود
که بدوزند، گرت صد دهن است
دور جهان، خونی خونخوارهاست
محکمهٔ نیک و بد کارهاست
خیال کژ به کار کژ گواهی است
سیاهی هر کجا باشد، سیاهی است
به از پرهیزکاری، زیوری نیست
چو اشک دردمندان، گوهری نیست
مپوش آئینه کس را به زنگار
دل آئینه است، از زنگش نگهدار
سزای رنجبر گلشن امید، بس است
بدامن چمنی، گلبنی نشانیدن
برهنمائی چشم، این ره خطا رفتم
گناه دیدهٔ من بود، این خطاکاری