مطالب ناب
بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفت کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم از بهر شستن رخ پاکیزه‌ات ز گرد بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم خندید گل که دیر شد این بخشش و عطا رخساره‌ای نماند، ز گرما گد

ads ads ads

موزیک من




موزیک پلیر

احسان بی ثمر

بارید ابر بر گل پژمرده‌ای و گفت
کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم


از بهر شستن رخ پاکیزه‌ات ز گرد
بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم


خندید گل که دیر شد این بخشش و عطا
رخساره‌ای نماند، ز گرما گداختم


ناسازگاری از فلک آمد، وگرنه من
با خاک خوی کردم و با خار ساختم


ننواخت هیچگاه مرا، گرچه بیدریغ
هر زیر و بم که گفت قضا، من نواختم


تا خیمهٔ وجود من افراشت بخت گفت
کاز بهر واژگون شدنش برفراختم


دیگر ز نرد هستیم امید برد نیست
کاز طاق و جفت، آنچه مرا بود باختم


منظور و مقصدی نشناسد بجز جفا
من با یکی نظاره، جهان را شناختم

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

codebazan

codebazan