مطالب ناب
خدایا قطره‌ام را شورش دریا کرامت کن دل خون گشته و مژگان خونپالا کرامت کن نمی‌گردانی از من راه اگر سیل ملامت را کف خاک مرا پیشانی صحرا کرامت کن دل مینای می را می‌کند جام نگون خالی دل پر خون

ads ads ads

موزیک من




موزیک پلیر

غزل شماره ۱۵۳



خدایا قطره‌ام را شورش دریا کرامت کن
دل خون گشته و مژگان خونپالا کرامت کن
نمی‌گردانی از من راه اگر سیل ملامت را
کف خاک مرا پیشانی صحرا کرامت کن
دل مینای می را می‌کند جام نگون خالی
دل پر خون چو دادی، چشم خونپالا کرامت کن
درین وحشت سرا تا کی اسیر آب وگل باشم؟
مرا راهی به سوی عالم بالا کرامت کن
به گرداب بلا انداختی چون کشتی ما را
لبی خشک از شکایت چون لب دریا کرامت کن
حضور گلشن جنت به زاهد باد ارزانی
مرا یک گل زمین از ساحت دلها کرامت کن
بهار طبع صائب، فکر جوش تازه‌ای دارد
نسیم گلستانش را دم عیسی کرامت کن

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

codebazan

codebazan